شهید فرج اللله اسحاقی
نام پدر : اسماعیل
تاریخ تولد : 1346/04/31
محل تولد : روستای خیرود کنار نوشهر
تاریخ شهادت : 1362/06/02
محل شهادت : کردستان
شغل : دانش آموز
تحصیلات : سوم راهنمایی
وصیت نامه شهید فرج الله اسحاقی
خدایا ، مرا قرار ده از سپاهت زیرا سپاه تو پیروزند ، قرار ده مرا از گروهت ، زیار گروهت رستگارانند و قرار ده مرا از دوستانت زیرا دوستان تو بیم و ترسی برایشان نیست و اندوهگین و محزون نیستند .
سپاس خداوند رحمان را سزاوار است که به رحمتش همه پدیده را آفرید و پرورش و روزی داد و به هر آفریده ای آنچه لازم داشت ، عنایت فرمود .
درود فراوان بر فرستادگانش به ویژه بر آخرین آنان باد که با آوردن قرآن هدایت را برای مومنان به کمال رسانید و سپاس خدای جهانیان را سزاست و رحمت خداوند بر محمد (ص) و خاندان او و درود فراوان بر اهل بیتش باد .
پروردگارا :
اینکه برای رضای تو و خشنودی تو به امر خلیفه بر حق تو که نائب امام زمان (عج) می باشد ، قدم به صحنه ی جهاد بر علیه کفر می گذارم ، بدان امید که مرا به فیض شهادت برساند یا شاید کفاره ای باشد برای محو گناهان و ادای دین در قبال جمهوری اسلامی و یا مرا بیامرزی و توبه ام را بپذیری که در هر حال به تو نیازمندم .
سپاس و درود بی پایان بر مرجع مجاهد زعیم اکبر قائد اعظم ، موسی زمان ، در هم کوبنده ی ستمگران ، بت شکن عصر ، منجی نسل ، خورشید جماران ، فرزند زهرا (س) ، نائب به حق امام زمان حضرت آیت الله العظمی امام روح الله موسوی الخمینی ارواحناله الفدا
سلام و سپاس و درود بی پایان بر رزمندگان و عاشق شهادت زائران کربلای حسینی ، ایثارگران حسین بن علی (ع) و سلام بر صدها هزار رزمنده ی مسلمان ، بر آستان پاک سرور آزادگان عالم حضرت حسین بن علی (ع) که ، اینکه عاشقانه به سویش می شتابند تا با خون آثار کفر و شرک یزیدیان را بزدایند و راه را برای مقدم جان برکفان به سویش ، شهیدان نینوا هموار سازند .
پدر مهربان :
از شما باید بی نهایت تشکر کنم . واقعا آن پدری که من میخواستم بودید ، اما چه زجرها و چه مصیبت ها و بلاها بر سر شما آوردم ، می بخشید آن فرزندی که می خواستید نبودم و نتوانستم حق فرزندی را نسبت به شما ادا کنم . امیدوارم که حلالم کنید .
پدرم ؛
آرزو دارم اگر خبر شهادت فرزندت به شما رسید ، دو رکعت نماز شکر بخوان و در همنجا دعا کن خدا گناه مرا ببخشد و گریه و زاری مکن و همانند سایر پدرهای شهدا مقاوم و استوار باشید . مبادا بر من اشک بریزید تا منافقین سء استفاده کنند و تو باید با گریه نکردن به آنها بفهمانی که این یک هدیه بود ، در راه خدا داده ام .
خلاصه پدرم ، امیدوارم مرا ببخشی و حلال کنی . اگر به شا بدی کردم من پیش شما شرمنده ام .
مادر مهربانم ؛
مادری که سراسر عمرت را با سختی و رنج و مشقت و ناراحتیطی و سپری کردی و در بدترین مواقع مرا شیر دادی و بزرگم کردی. حتماً و یقیناً در انتظار ثمره ی درخت هایت بودی ، مادری که تو را بی نهایت دوست داشتم ، تو چقدر دوست داشتی که روزی فرزندت داماد شود و به حجله رود . اما مادر ، کدام حجله بهتر از سنگر ، سمگری که در آن جایگا و میعادگاه عاشقان است و موقع دامادی من زمانی است که مردم جنازه م را تشییع می کنند و بدنم به خون رنگین شود .
مادر جان ؛
نمی دانم که موقع شنیدن خبر شهادت فرزندت چه حال خواهی داشت ، ولی همین قدر می دانم که خیل خدا را شکر خواهی کرد و دست به دعا بردار و از خداوند برای من آمرزش و مغفرت نمایید . چون من بارها به تو گفتم که من گناهکارم و باید به جبهه بروم تا در دل سنگر دعا کنم خدا را که گاناهانم آمرزیده شود . هر چند که لیاقت آن را نداشتم . مبادا بر من گریه کنی . جامه ی سیاه بپوشی .
اگر جنازه ام را آوردند خودت با همکاری دیگران دفن کن و در همانجا داد بزن که ، هدیه ای که خدا به من داد تا بزرگ کنم او را و چنین روزی به خدا تحویل دهم .
خواهرم ؛
همانند زینب (س) استوار ب، پایدار و مقائم باش ، مبادا گریه کنی ، هر چند گریه دارد .
می بخشید که برادر خوبی برایت نبودم و نتوانستم آن حق برادری را به شما ادا کنم و من خیلی به شما بدی کردم ، مبادا گریه کنی که حضرت زینب (س) و روحم ناراحت می شود و تو خواهر کوچکترم و برادرانم ، مرا حلا کنید و امیدوارم نمازهایتان را بخوانید .
اما ای خواهران و برادران مسلمان ؛
هرگز دست از اسلام برندارید ، برادر مسلمان به حرمت خون بهترین شهدا نگاهت را حفظ بفرما و راه شهادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید .
تو ای خواهر مسلمان ؛
به خاطر خون بهترین عزیزان حجابت را رعایت کرده و زینب وار زندگی کن ، ای ملت مسلمان جسم مرا گرفته اند . جسم مرا از شما جدا کرده اند اما یک چیز را نتوانستد از من بگیرند آن ایمان و هدفم است که عشق به الله و معشوقم به خالق مطلق جهان هستی و به عشق شهادت و عشق به امام و اسلام است .
برادر جان ؛
منتظر چه هستی ؟ چرا ایستاده اید ؟ جبه ها نیاز به شما دارد .
دوستانم و همسنگرانم ؛
مبادا سکوت کنید و در جایی بنشینید ، اگر سلاحم بیافتد نگذارید زمینگیر شود . مبادا شهدا را فراموش نید و به خانواده ی معظم شهدا بدگویی کنید ، مبادا امام را تنها گذارید . پیرو خط رهبری باشید و به حرف های دلنشین امام گوش و آماده عمل به آن باشیم . مبادا قرآن را تنا گذارید ، مبادا جبهه را تنها بگذارید ، مبادا به جامعه ی روحانیت پشت کنید ، اکر روحانیت نبود هیچکاره بودیم .
خلاصه از روحانیت کنار نروید ، اگر جنازه م را آوردند من را در نیمور بین شهدای نیمور دفن کنید و اگر جنازه م نیامد یک گل و یک حجله گاه درست کنید ، چون دوست داشتم ، گمانم شوم .
خدایا ؛
من از تو می خواهم ، آنچه باعث رحمت و آمرزش است و نجات از آتش و دوزخ و از هر بلایی مرا مؤید و بهشت را نصیبم گردانی .
خدایا ؛
همانا از تو درخواست میکنم به حق محمد (ص) وخاندانش درود بفرست و قرار ده روشنی در دیده ام ، بینایی در دینم و یقین در دلم و اخلاص در کردارم و سپاسگزاری برای تو ، مادامی که زنده داشتی مرا .
خدایا ؛
بیامرز گناهانی که فرود می آورندعذابی را و خدایا بیامرز مرا که گناهی کردم و هر خطایی را که به جا آوردم .
خدایا ؛
بهشت را نصیب ما کن و ما را وارد بهشت کن .
خدایا ، جندالله را ، با سوگند به ثارالله ، در لشکر روح الله ، برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله ، زمینه ساز حکومت بقیه الله الاعظم امام زمان (عج) حمایت کن
خدایا ، خیلی دوست داشتم امام عزیزم را از نزدیک ببینم ام ، لیاقت آن را نداشتم که امیدوارم امام مرا ببخشند .
والفجر و الیالٍ عشر
قسم به فجر که ما در قیامت فرداییم سرود وصل میخوانیم به سوی تو می آییم
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگه دار
برادر کوچک شما فرج الله اسحاقی